۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

فلج

همون اول وقتی این حس تنهایی تمام وجودمو تسخیر میکنه یک لحظه احساس می کنم فلج شدم اولش باورم نمیشه ولی بدون هیچ مقاومتی میذارم کار خودشو بکنه و فلجم کنه و همینجور آروم آروم تسخیر میشم هیچ ترسی وجود نداره فقط کاملن بی حس میشم بارها و بارها تجربه کردمش و میدونم اگه همینطوری ادامه پیدا کنه بیرون اومدن ازش سختتر و سختتر میشه