۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

بی حسی

میگم اون سعی می کنه خودش رو با هر محیطی وفق بده و آرامشش رو از دست نده به آدمهای محیط انرژی بده و از اونا انرژی بگیره
می گه جوجوی تو بی حس شده...
این واژه آواری بود برای من
و حال به این فکر می کنم که تحمل بی حسی از تحمل درد جدایی ها و از دست دادن ها راحت تر نیست؟
من بعد از 29 سال بعد از حس درد بارها جدایی و از دست دادن یاد می گیرم که بی حس باشم و جوجو بعد از 3 سال...

شعر می شن

همیشه وقتی تنها می شم لحظه ها شعر می شن تو ذهنم