۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

تمام شد.
بالاخره دفاع کردم.
دوره ای پر از خاطرات به یاد ماندنی از تلخی و شیرینی
گذشت...

حس مبهمی از خوشحالی و رهایی و گیجی از اینکه چه کارهایی بود که باید انجام می دادم و همه را سپرده بودم به بعد از دفاع

.
.
.

۳ نظر:

امير عسکری گفت...

بسیار بسیار بسیار مبارکه.
دلم برات تنگ شده. دوست دارم ببینمت.

Salar گفت...

تبريك تبريك تبريك. با پشتكاري كه داري، ميدونم كه به همه هدفهايي كه داري ميرسي

فروغ گفت...

ممنون از لطفتون.امیر اومدی تهران خبر بده ببینمت