۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

آره.زندگي ادامه داره.مثل هميشه بايد ديد من كجا ايستاده ام

۱ نظر:

ناشناس گفت...

نمیدونم چرا اینو اینجا مینویسم
دل سحرو شکستم مهتاب حالمو گرفت.
هر چقد سحر دوسم داشت واسه مهتاب مهم نبودم.هر چقد سحر اس ام اس عشقولانه واسم زد مهتاب جواب اس ام اس هامو نداد.
دوست داشتم در موردش بایکی حرف میمزدم ولی باز سکوت. با اینکه سکوتو دوست دارم ولی کم کم داره مریضم میکنه.شاید "شیشه ی عمر یخو پر کن از آب چشمه"