۱۳۸۷ آبان ۱۷, جمعه

گرم و سرخ

حس خيلي خوبي دارم چرا؟نمي دونم شايد هم مي دونم فقط مي تونم بگم

‹احساس مي كنم هرگز نبوده قلب من اينگونه گرم و سرخ
احساس مي كنم در بدترين دقايق اين شام مرگزاي
چندين هزار چشمه ي خورشيد در دلم مي جوشد از يقين
احساس مي كنم در هر كنار و گوشه ي اين شوره زار يأس
چندين هزار جنگل شاداب ناگهان مي رويد از زمين ›( احمد شاملو)

هیچ نظری موجود نیست: